فاطمه(س) نور ازلی،قدر ناشناخته نه تنها قبر فاطمه مجهول است، قدر او نیز مانند قبرش ناشناخته است...
|
چشمانت روشن بانوی بهشت خاتون زیبایی! یک بغل گل در آغوش داری و بر زمینیان میپاشی... فرشتگان گرداگرد شما، با بالهای معطرشان به پایکوبی نشسته اند ودر چنین روزی شما از عمق جان میخندید... بانوی رنج ها، اشک هایتان عمری عیش حرامیان را به سیل کشانید ودرد زخم هایتان، قلب عاشقان شما را مجروح ساخت وحالا... روزی است که شما میخندید دراینجا، درزمین همه جا نورباران است بانو... درجغرافیای خانه ی گلی شما، تاریخ رنج ها و رنج های تاریخ جاگرفته است... وحالا در لامکانِ بی وصف، در جایی دور از مرز عقل ها و اندیشه ها در قرب و وصال محبوب خود، درجوار پدر و همسر و فرزندان خود، چشمه ی حیات لبخند بر لبهایتان جاریست... واین صدا... این صدای گام ها...صدای قدم های اوست که باوقار و متانتی که از مادر خویش نصیب برده است، به دست بوسی شما میآید... وچشمان زیبای شما یقیناّ پر از تحسین است... بانو... گلی از دامن شما، نور خواهد پاشید به تمام هستی... او که صبر را از مادرش...قیام را از مادرش... سجده را از مادرش...توحید را از مادرش...وحتی این قدم های آرام و بی صدا را از مادرش آموخت... کسی که انتظار قدم هایش از شما آغاز شد... ای اولین منتظر! چشمان روشنِ شما روشنتر، با نوری که به یکباره خواهد تابید و خورشید یقینا از شرمساری، بندهی وجود او خواهد شد... حالابخند بانوی مهربان تاریخ! میدانم هنوز مرگ پدر چون خنجری درقلب شماست و زخم پهلو و صورت کبود ومرگ محسن وخانه نشینی علی وخیانت یاران پدر! اما امروز رابخند بانو... همانطور که اشک های زیبایت،قلب منتظران را آبیاری میکند، بخند نهایت خوبی ها! بخند به خاطر میلاد عزیزترین ولیِ عالم... بخند و امروز در آغوش بکش تمام دل های سیاهی را که پشیمان است و منتظر... ای نفس هایت نهایت بخشندگی! امروز روزیست که چشمان زیبایت رنگ امید گرفته...
تمام رنج های تاریخ را به روی چشم هایم خواهم کشید
امروز را بخند بانو... [ دوشنبه 92/4/3 ] [ 2:7 عصر ] [ محدثه فلاح ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |